خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

در دفاع از پیش‌داوری

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تیپ روشن‌فکری در ایران (و شاید جاهای دیگر دنیا) مذموم شمردن پیش‌داوری است و در نتیجه نوشتن در دفاع از پیش‌داوری به معنی تاریک‌فکری! خواهد بود. مشکلی با اینکه روشن‌فکر محسوب نشوم ندارم پس بپردازیم به بحث پیش‌داوری.

۱. پیش‌داوری در اصل تعمیم دادن یک ویژگی شخص به ویژگی‌های دیگر اوست. ما با دیدن ریش پرپشت یک شخص فکر می‌کنیم او مذهبی است. در حالی که ریش یک ویژگی ظاهری و مذهبی بودن یک ویژگی باطنی است. یک آدم مذهبی می‌تواند ریش نداشته باشد و یک ریشو می‌تواند لامذهب باشد.

۲. ما پیش‌داوری می‌کنیم چون فکر می‌کنیم رابطه‌ای بین ویژگی ظاهری و ویژگی باطنی وجود دارد.

۳. این تفکر ما در مورد رابطه‌ی دو یا چند ویژگی از تجارب ما در گذشته به دست آمده است. ما چون دیده‌ایم اکثر مذهبی‌ها ریش دارند و اکثر کسانی که ریش دارند مذهبی هستند فکر می‌کنیم رابطه‌ی مهمی بین مذهبی بودن و ریش داشتن وجود دارد.

من از پیش‌داوری دفاع می‌کنم. فرایند پیش‌داوری در واقع یک فرایند برآورد آماری ذهنی است. اگر فرض کنیم دیدگاه‌های مذهبی یک فرد را بتوان در یک محور یک بعدی نشان داد که یک انتهای آن نهایت مذهبی بودن و انتهای دیگر آن نهایت لامذهبی است هر فردی در یک نقطه از این خط قرار دارد. ما در صورتی که نیاز داشته باشیم بدانیم این فرد کجای این خط قرار دارد می‌توانیم دو کار انجام دهیم:
الف. مشاهده‌ی مستقیم: ببینیم این شخص کجای خط قرار دارد، در مثال مذهبی بودن شاید بتوانیم با بحث‌های مذهبی در طول زمان این نقطه را بیابیم. در مورد بسیاری از ویژگی‌ها این فرایند غیر ممکن و در مورد بسیاری دیگر سخت، زمان‌بر و یا هزینه‌بر است.
ب. محاسبه‌ی امید شرطی: بر اساس تجارب گذشته می‌دانیم رابطه‌ای قوی بین دو ویژگی وجود دارد. می‌دانیم داشتن یک ویژگی لزوماً به معنی داشتن ویژگی دیگر نیست ولی بهترین نتیجه‌ای که می‌توانیم در مورد ویژگی‌ای که دسترسی به آن آسان نیست قضاوت بر اساس ویژگی‌های بارز شخص است. هر چه از ویژگی‌های در دسترس بیشتری استفاده کنیم خطای بررسی ما کمتر خواهد بود ولی این بدین معنی نیست که خطا نخواهیم داشت. ایرادی که به پیش‌داوری وارد است هم معمولا بر پایه‌ی همین خطاست.

بیشتر مواقع دسترسی به حالت الف اگر غیر ممکن نباشد انقدر هزینه‌اش بالاست که نمی‌ارزد! در نتیجه همان پیش‌داوری راه بهینه است!!

* یک مثال خاص در این مورد می‌تواند پیشنهادی در مورد ازدواج باشد: به هیچ وجه با دختر یک معتاد ازدواج نکنید! دختر یک معتاد ممکن است خودش آدم خوب، درست و به درد بخوری (از لحاظ ازدواج) باشد ولی احتمالش کم است! البته می‌دانم که این مساله باعث می‌شود زندگی برای دختر آن معتاد سخت باشد ولی چه می‌شود کرد، دنیا به هیچ وجه عادلانه نیست. اگر عادلانه بود من و شما به اینترنت دسترسی نداشتیم! و شما نمی‌توانستید این نوشته‌ی مرا بخوانید!

جامعه‌ی باز و اخلاق

 جامعه‌ی باز و اخلاق را از پویا جبل عاملی در سایت رستاک بخوانید. راجع به این گزاره مخالفان لیبرالیسم که جامعه‌ی لیبرال با سقوط اخلاقی افرادش سقوط می‌کند بحث کرده و آن را به چالش کشیده است.

به چه کسی بخندیم

دیروز توی دانش‌گاه داشتیم با یکی از هم‌کلاسی‌ها صحبت می‌کردیم که دختری آمد سمت من و دو بطری نوشابه و آبمیوه آورد که می‌شود این‌ها را برای ما باز کنی! البته خوب واقعا سخت بود بازکردن‌شان و من یکی را باز کردم و آن یکی را این هم‌کلاسی‌م باز کرد. برای من که ماجرا خنده‌دار نبود ولی برای برخی گویا دیدن همچین چیزهایی خنده‌دار است، این که دخترها از پس باز کردن خیلی چیزها برنمی‌آیند.


این وسط باید به چه کسی خندید؟ به دختری که توانایی جسمی‌اش کمتر از توی پسر هست؟ اصلاً چه کسی گفته معیار قدرت تو هستی؟ اگر دخترها سخت‌شان است بالای 10 کیلو بردارند تو مطمئنا 100 کیلو زیادی‌ات است. این وسط چه کسی تعیین می‌کند نتوانستن برای 10 کیلو خنده‌دار است و برای 100 کیلو نه!


این وسط فقط باید به آن مهندس در پیتی خندید که موقع طراحی، زور خودش را در نظر گرفته نه زور بقیه را.


کار خودروسازی خنده‌دار است که چرخ‌هایش را نمی‌توان با قدرت متوسط زنانه باز کرد و بست. این‌جای موضوع خنده‌دار است که مهندسان فکر می‌کرده‌اند تمام رانندگان خودرو‌ مرد خواهند بود.



پ.ن.
میثم در قسمت نظرها نوشته:
این پستت به نظر من یکی که علیرغم داشتن برچسب غیراقتصادی یه پست کاملا اقتصادی! بود و اشاره به اقتصاد شدیدا غیررقابتی ایران داشت. در واقع فقط در یک اقتصاد دارای رقابت پایینه که چنین تولیدکننده های درپیتی! میتونن در بلند مدت دوام بیارن.

من هم برچسب پست را عوض کردم!

راستی میثم یه پست مفصلی در مورد طرح تحول اقتصادی نوشته که ببینینش خوب است! حتماً ادامه مطلب‌ش را هم بخوانید.

پ.ن. 2
راستش اصل ایده‌ی این پست مربوط به اون دوستی بود که باهاش بودم. گفتم بعدا نگید کپی‌رایت و اینا!

صراف

فیلم مصاحبه با صراف نماینده‌ی سابق مجلس را دیده‌اید؟ از دست ندهید و ببینید چه کسانی در این مملکت برای من و شما تصمیم گرفته‌اند.

نقد اقتصادی دولت چرا؟

در پاسخ به حامد قدوسی

CC: تمام وبلاگ‌نویس‌های اقتصادی

این که احمدی‌نژاد این حرف‌ها را از روی سادگی نمی‌زند و برنامه دارد را من و شما می‌دانیم، تمامی وبلاگ‌نویسان اقتصادی‌مان هم می‌دانند، (انتظار این است که بدانند!) ولی همه که نمی‌دانند. (منظورم از همه یعنی همه!) همه که نمی‌دانند برداشت از حساب ذخیره‌ی ارزی چه تبعاتی پشت سرش دارد، همه که نمی‌دانند این اهدافی که جناب رئیس جمهور دم از آن‌ها می‌زند از چه روش‌هایی به دست می‌آیند و از چه روش‌هایی به دست نمی‌آیند.

سادگی است اگر فکر کنیم نوشته‌های وبلاگی را تصمیم‌گیران مملکتی قرار است بخوانند و تغییر رویه دهند، حتی اگر بخوانند بدیهی است تغییری در روش‌شان نخواهند داشت، چه بسا این حرف‌ها را خیلی بهتر از خود ما بلدند.

آقای حامد خان، چای داغ و دیگر وبلاگ‌های اقتصادی باید(۱) هدف‌شان این باشد که افرادی که اقتصاد نمی‌دانند، اقتصاد نمی‌خوانند، نخوانده‌اند و نخواهند خواند بدانند چرا احمدی‌نژاد ها موفق‌اند. یک نگاهی به وبلاگ‌های معروف بیاندازید، هر سه-چهار پست یکی تقاضای دخالت بیشتر دولت را دارند در امری. هدف چای داغ باید این باشد که دیدگاه‌ها را عوض کند. (۲)

آقای قدوسی، الان از راننده‌ی تاکسی گرفته تا فلان آدم سیاسی می‌دانند سیاست‌های اقتصادی احمدی‌نژاد اشتباه است (نسبت به هدفی که هر کدام از این‌ها دارند) ولی نمی‌دانند چرا.

احمدی‌نژاد را ول کنید، دیدگاه‌ها را بچسبید، احمدی‌نژاد متعلق به تفکری است که به هیچ وجه از بین نرفته، تفکری که با این که از احمدی‌نژاد خسته است ولی دنبال یک احمدی‌نژاد دیگر می‌گردد که به او رای دهد.

امیدوارم با توجه به این که روان‌ترین و شاید پربیننده‌ترین وبلاگ اقتصادی را دارید، سعی در آگاهی دادن بیشتر نمایید. همه‌ی وبلاگ‌نویسان اقتصادی سعی‌مان (۳)  این باشد که خواننده‌هایمان خارج از حلقه‌ی محدود اقتصادیون باشد.

در هر صورت موفق باشی و به امید دیدار به همین زودی‌ها!

1.        البته می‌دانم که چای داغ متعلق است به حامد و هر چه دلش خواست آزاد است که بنویسد، این باید از آن‌هایی نیست که اجبار کند، از آن‌هایی است که تشویق کند!

2.        شرمنده لحن جمله عین اوامر حکومتی شد!

3.        این که خودم را قاطی وبلاگ‌نویسان اقتصادی کرده‌ام بیشتر تعارف است و این که جمله امری نباشد!!

سیاست برای اقتصاد یا اقتصاد برای سیاست

اول «خودکفایی، واژه‌ای منسوخ» را از سایت رستاک بخوانید!

نگاه اقتصادی که به ماجرا داشته باشیم، می‌بینیم کل ماجرای خودکفایی اشتباه است. یعنی مسئولان دارند یک خطای بزرگ بر اساس ناآگاهی مرتکب می‌شوند.

ولی به نظر من کمی هم باید غیراقتصادی به قضیه نگاه کنیم! تولید خودروی ملی افتخار ملی است و غیره سرپوش است برای یک تصمیم سیاسی. هیچ کسی اشتباه نمی‌کند، فقط مساله این است که یک حرف اشتباه را بهانه قرار می‌دهند!

سیاست مملکت ما این است که دشمن بمانیم با کل دنیا^ برای اجرای این سیاست است که مجبوریم انرژی هسته‌ای داشته باشیم (مملکتی که نفت دارد، انرژی هسته‌ای می‌خواهد چه کار!) برای اجرای این سیاست است که می‌خواهیم گندم همه‌اش را خودمان تولید کنیم هرچند دیگر جو نکاریم!

اینجا امریکا نیست که اقتصاد سیاست را تعیین کند. اینجا ایران است که سیاست اقتصاد را تعیین می‌کند.

^ ای آن‌هایی که انقلاب کردید، مگر همین را نمی‌خواستید؟

احتکارگران خوشگل!

مگر نه این است که برخی اعتقاد دارند کالای کسی را که احتکار می‌کند باید به زور از او گرفت.


مگر نه این است که مسئولان مملکت ما برای حل مشکلات جوانان، رواج ازدواج موقت را توصیه می‌کنند؟


پیش‌نهاد می‌کنم سازمان تعذیرات حکومتی دختران خوشگل پایتخت را که جوانان غیور مملکت را از نعمت ازدواج موقت محروم می‌دارند، تحت تعقیب قرار داده و در صورت عدم همکاری! حکم به مصادره نمایند!!!


 

آیا دکتر نیلی در عدم حمایت از پژوهش‌های تئوریک اشتباه می‌کند؟

می‌دانیم اکثر پژوهش‌های انجام گرفته در ایران در قالب تز کارشناسی ارشد و دکترای اقتصاد، در طبقه‌بندی اقتصادسنجی کاربردی قرار می‌گیرند. دانش‌کده‌ی مدیریت و اقتصاد دانش‌گاه شریف هم از این امر مستثنی نیست، گویا تاکنون فقط یک یا دو نفر تز در خارج از این حیطه انجام داده‌اند. یعنی کاری تئوریک در زمینه‌ی اقتصاد خرد یا کلان یا احتمالاً اقتصاد سیاسی و ...

از سوی دیگر می‌دانیم رویه‌ی کارهای پژوهشی در جریان غالب علم اقتصاد بدین گونه نیست. یعنی بخش عمده‌ای از تزها و فعالیت‌های پژوهشی به صورت تئوریک و در قالب پاسخ‌گویی به سوالی با ارائه‌ی مدلی مناسب هستند.

به اصطلاح گفته می‌شود تزهای خارج با عبارت «چرا ...» آغاز می‌شوند و تزهای داخل کشور با عبارت «برآورد ...»

می‌دانیم کارهای پژوهشی تئوریک ارزش علمی بالاتری نسبت به پژوهش‌های اقتصادسنجی کاربردی دارند.

می‌دانیم دکتر نیلی رئیس دانش‌کده‌ی مدیریت و اقتصاد شریف ادعای این را دارد که می‌خواهد گروه اقتصاد شریف در سطح دانش‌گاه‌های معتبر دنیا به آموزش دانشجویان بپردازد.

همه‌ی این گذاره‌ها را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه می‌رسیم که دکتر نیلی و گروه اقتصاد شریف باید حمایت زیادی از کارهای تئوریک صرف داشته باشند، در حالی که واقعیت خلاف این است. به نوعی گفته می‌شود یکی از مهم‌ترین کسانی که باعث می‌شود تزهای کارشناسی ارشد اقتصاد در شریف در قالب اقتصادسنجی کاربردی قرار گیرد خود دکتر نیلی است.

و اما چرا؟

جواب بدیهی به سوال بالا این است که دکتر نیلی اشتباه می‌کند! ولی دقت کنید همیشه جواب بدیهی بهترین جواب نیست!

یک سوال: به نظر شما هدف گروه اقتصاد دانش‌کده‌ی مدیریت و اقتصاد دانش‌گاه صنعتی شریف چیست؟ قرار است دانش‌آموختگان خروجی این مجموعه چه کسانی باشند؟ قرار است این دانش‌آموخته‌ها در خدمت چه چیزی باشند؟

به نظر من دکتر نیلی اشتباه نمی‌کند.

وظیفه‌ی دانش‌کده‌ی اقتصاد شریف تربیت دانش‌آموختگانی است که در خدمت اقتصاد ایران باشند. کسانی که تمام فعالیت‌هایشان به نوعی به نفع اقتصاد ایران باشد. وظیفه‌ی این دانش‌کده مطمئنا در مرتبه‌ی اول این نیست که در خدمت علم اقتصاد باشد. به همین دلیل فکر می‌کنم دکتر نیلی حق دارد.

خلاصه این که:

Sharif University’s Department of Economics works in favor of Iran’s Economy not in favor of Economics.

دوستانی که فکر می‌کنند این سخنان در راستای پاچه‌خواری دکتر نیلی به منظور افزایش نمره‌ی اقتصاد کلان است، واقعاً که ساده هستند!!

تورم یا سطح بالای قیمت‌ها؟!

در مقاله‌ی کاهش قدرت خرید ریال، عامل اصلی تورم ادعای نگارنده این است که به دلیل این‌که بانک مرکزی نرخ ارز را بالاتر از مقدار واقعی (به نظر ایشان دلار 400 تومانی) نگه داشته است باعث ایجاد تورم شده است. هر چند به نظر نمی‌رسد نرخ واقعی ارز در صورتی که بانک مرکزی تلاش در تثبیت آن نکند کمتر از مقدار کنونی آن باشد، ولی در هر صورت نرخ برابری ارز ربطی به تورم ندارد!

بالا بودن قیمت ارزهای خارجی، که باعث گران‌تر بودن کالای وارداتی می‌شود فقط باعث بالا بودن سطح قیمت‌ها می‌شود نه تورم! تورم رشد پیوسته‌ی سطح قیمت‌هاست.

البته همانگونه که ذکر شد نه تنها قیمت ارزهای خارجی بالا نیست که پایین هم هست و در نتیجه کالای وارداتی  ارزان‌تر است. که البته به نفع مصرف‌کننده و به ضرر تولید‌کننده‌ی داخلی است.

یعنی مشکل مسکن با پیشنهاد کارخانه‌ای حل خواهد شد؟

چرا زمین دارد گران می‌شود؟ چرا مسکن گران می‌شود؟ دلایل‌اش را نمی‌خواهم اینجا بنویسم چون بیشتر مربوط به مباحث اقتصاد کلان است و من هنوز اقتصاد کلان‌ام را پاس نکرده‌ام!!!

ابراهیم کارخانه‌ای، نماینده و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، برای حل مشکل مسکن پیشنهاداتی داده است.

همان طور که گفتم فرصت توضیح دلایل رشد قیمت مسکن را ندارم. (افزایش حجم پول ==> افزایش تقاضای کل ==> ثابت بودن عرضه کل ==> فشار تقاضا برای افزایش سطح قیمت‌ها شامل قیمت مسکن، جلوگیری از افزایش قیمت بسیاری از کالاها با واردات، ثابت نگه داشتن نرخ ارز و قیمت سکه به شکل مصنوعی (عرضه در قیمت پایین توسط بانک مرکزی) از طرفی دیگر کاهش نرخ سود بانکی + تورم بالا ==> سود بانکی حقیقی منفی به سپرده‌های بانکی ==> تغییر سبد نگه‌داری دارایی از سپرده‌های بانکی به دارایی‌های فیزیکی ==> افزایش بیش از پیش تقاضای مسکن، همچنین عدم اطمینان نیز به نفع افزایش تقاضا برای وام و تقاضا برای خرید مسکن (که در بدترین حالت سرپناهی است برای فرزندان!) است.)

ولی می‌خواهم توضیح دهم در صورتی که دولت بخواهد هر یک از ایده های ایشان را اجرایی کند مردم چه عکس‌العملی را نشان خواهند داد:

خرید و فروش زمین و مسکن در دفاتر ثبت اسناد و املاک با الزام به ثبت قیمت واقعی و نیز جلوگیری از ثبت افزایش قیمت خرید و فروش دست دوم: مردم در بنگاه معاملاتی برای قیمت متری مثلا دو میلیون تومان توافق کرده و در دفتر ثبت قیمت را متری 100 هزار تومان اعلام خواهند کرد. البته چاره‌ای جز دروغ گفتن ندارند چرا که در غیر این‌صورت معامله‌شان طبق پیش‌نهاد جناب نماینده‌ی مردم همدان ثبت نخواهد شد. مردم به خرید و فروش مسکن در قیمت‌های بالا ادامه خواهند داد و فقط پنهان‌کاری سیستم اقتصادی افزایش خواهد یافت. از آن‌جایی که دولت قیمت 100 هزار تومان را مشاهده خواهد کرد مساله را حل شده فرض خواهد نمود. افزایش پنهان‌کاری باعث افزایش کلاه‌برداری می‌شود. شکایات بسیاری از توافقاتی که بدون رسمیت تعهد شده ولی اجرا نشده به دادسراها سرازیر خواهد شد که هیچ‌کدام طبق قانون نباید به جایی برسد! افزایش پنهان‌کاری از سوی دیگر بیش از پیش حرمت قانون‌شکنی را در ایران از بین خواهد برد.

با اینکه سایت فردا نیوز عنوان 10 پیش‌نهاد برای مهار گرانی زمین و مسکن برای این خبر زده است من نمی‌توانم این ده پیش‌نهاد را بشمارم. البته مطالب زیادی عنوان شده است ولی همگی به سوی تعیین یک قیمت مشخص برای مسکن و اجبار به استفاده از آن است.

خیلی از نظرات نمایندگان و دولتی‌های این کشور به نوعی دخالت در ساز و کار بازار و برهم زدن تعادل را در درون خود دارند ولی این «بسته‌ی پیش‌نهادی» جناب کارخانه‌ای چیزی جز این دخالت نیست که از هم‌اکنون محکوم به شکست است.

چرا کسانی که این‌چنین نظر می‌دهند فکر می‌کنند ملت ایران هیچ عکس‌العملی در مقابل‌شان نخواهند داشت و مثل بچه‌های خوب هر چه اینان بگویند را اجرا خواهند کرد؟

می‌دانم این اعتراضات قرار نیست تاثیری در تصمیم‌گیری‌های کشور بگذارد، این نوشته را هم از باب تمرینی برای تحلیل پیش‌نهادات اقتصادی ضداقتصادی نوشتم.

ما و مصرف بنزین

فعلاْ آنقدر دردسرهای اقتصادی کشور آنقدر زیاد است که به نظر نمی‌رسد بحث بنزین و روش‌های کاهش مصرف آن خیلی داغ باشد. برخلاف آنور دنیا که قیمت بالای نفت (که اتفاقا یکی از دلایل دردسرهای اقتصادی کشور است) بحث بنزین و طریقه‌ی مصرف آن را بحث روز کرده است. هر آنچه که پل کروگمن در این نوشته‌اش در مورد تفاوت مصرف سوخت (عمتداْ بنزین) در امریکا و اروپا نوشته در مورد ایران هم به نظر من صادق است. البته اینجا وضع احتمالا خیلی خراب‌تر از امریکاست ولی مساله همان است.


http://www.nytimes.com/2008/05/19/opinion/19krugman.html?_r=1&partner=rssnyt&emc=rss&oref=slogin

مجلس یا دولت؟

خلاصه‌ی حرف، دولت ما زیاد خرج می کند.
سوال: چرا نکند؟
واقعیت این است که دولت برای تمام اقداماتی که انجام می‌دهد توجیه دارد. اصلا چرا دولت باید به خود زحمت انظباط مالی بدهد؟
وقتی دولت می‌تواند در عملکرد بانک مرکزی دخالت کند چرا نکند؟
چرا احمدی‌نژاد پول نفت را خرج نکند؟ نگه دارد که رییس جمهور بعدی خرج کند؟
اصلا چه نیازی به این است که رییس دولت سر از اقتصاد درآورد؟ وقتی می‌تواند خوش و خرم بدون اینکه ذره‌ای از اقتصاد بداند حکومت کند؟
پس ایراد کار کجاست؟
به نظر من ایراد کار در مجلس است. ما در مجلس آدم درست و حسابی کم داریم! هر چه دکتر و مهندس روشنفکر که زمان جوانی‌اش هم چپ بوده می‌رود کاندیدای مجلس می‌شودٰ، کمی هم خوشتیپ باشد، احیاناً پزشکی‌اش هم بد نباشد رای می‌آورد و می‌آید مجلس.
فردا همین روشنفکر ما رای می‌دهد که چه کاری است که پولی را که داریم خرج نکنیم! دولت که درخواست برداشت از حساب ذخیره می‌دهد کلی هم حال می‌کند که داریم خدمت خلق می‌کنیم و قرار است برویم بهشت!
به نظر من باید تمام منتقدان سر نیزه‌ی انتقادشان را کج کنند به سمت مجلس!

سخنان اخیر رییس جمهور

راستش اصلاً دوست ندارم راجع به حرف‌های احمدی نژاد چیزی بنویسم. کار اصلاً سختی نیست، کافی است چند روزنامه‌ی کشور را دنبال کنید و ببینید جدیداً چه حرف‌های عجیب و غریبی زده است بعد شروع کنید مسخره کردن که ببین این رییس جمهور ما هیچ چی بارش نیست!
من تا همین امروز جز کسانی بودم که فکر می‌کردم احمدی‌نژاد به آنچه می‌گوید باور دارد. می‌گفتم او واقعاً اعتقادی به عملکرد اقتصاد ندارد. می‌گفتم ایراد او اینست که ساده است.
آقای رییس جمهور مرا ببخشید! وقتی امروز این سخنان را دیدم
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=99340
دیگر نمی‌توانم بگویم رییس جمهور این حرف‌ها را از روی سادگی می‌گوید. به نظر من دو حالت بیشتر نداریم:
1. یا رییس جمهور محترم به شدت دچار اختلالات روحی است که بعید می‌دانم.
2. یا رییس جمهور محترم به دلیل اینکه اشتباهات گذشته‌اش باعث کم شدن طرفدارانش شده (مساله‌ی تورم!) می‌خواهد با این ادعاها طرفدار جلب کند.

در هر صورت این سخنان خیلی خاص هستند:
«رییس‌جمهور با اشاره به اینکه هیچ اقتصاددان و گروه اقتصادی و سیاستمداری در آمریکا پیدا نخواهد شد که بتواند اقتصاد آمریکا را از این حرکت به سمت دره سقوط نجات دهد و وعده الهی نزدیک است گفت: اگر بخواهیم شرایط جهان اصلاح شود، کار برای خدا و ایستادگی بر عدالت مهم‌ترین امر است. وی تصریح کرد: اینکه می‌بینید دو سال و نیم است که همه توان خود را بسیج کرده‌اند تا اراده ملت ایران را بشکنند اما نتوانسته‌اند، این به دلیل ایستادگی بر دو اصل ایمان به خدا و اجرای عدالت است.»

پ.ن.
قرار بود این پست اقتصادی باشد! قرار بود پایه‌های ادعای احمدی‌نژاد را مبنی بر اینکه « عدالت را از عوامل اصلی سازندگی و سود بانکی ثابت را از ریشه‌های بی‌عدالتی» دانسته زیر سوال ببرم. اینکه طبق چه چیزی ادعا دارد سود بانکی از ریشه‌های بی‌عدالتی است. (فکر نمی‌کنم رییس جمهور با سود بانکی غیر ثابت مشکلی نداشته باشد!!) ولی ادامه‌ی مطالب را که خواندم از خودم، از رییس جمهور، از دکتر نیلی و تمام بچه‌های دانشکده! ناامید شدم! همین است که پست برخلاف ادعایش اقتصادی نیست!

تئوری خلق‌الساعه و اقتصاد

چندین قرن پیش اینچنین تصور می‌شد که یک سری جانداران پست خود به خود و خارج از استاندارد والد و مولود به دنیا می‌آیند. می‌گفتند گوشتِ مانده خود کرم ایجاد می‌کند و غیره ...
همه این گونه فکر می‌کردند و شاهد هم برایش تا دلت بخواهد داشتند! تا اینکه دانشمندان به روش علمی آمدند و ثابت کردند که خیر عزیز دل برادر قضایا این طوری که فکر می‌کنید نیست! آن کرمی که روی گوشتِ مانده به وجود آمده است بچه‌ی جناب مگس محترمی است که چند روزی است هی روی آن گوشت نشست و برخواست دارد!!!
الان این واقعیت را همه قبول دارند که خلق‌الساعه‌ای وجود ندارد و ...

می‌دانید که یکی از مهم‌ترین سوالات اساسی اقتصاد این است که قیمت یک کالایی چگونه تعیین می‌شود، یک عده‌ای می‌گفته‌اند ارزش عوامل تولید است که قیمت یک کالا را مشخص می‌کند اما جریان غالب علم اقتصاد امروزه می‌گوید قیمت کالا بر اساس عرضه و تقاضا مشخص می‌شود. (مقاله‌ی «نکاتی در باب ارزش و قیمت» را از رستاک بخوانید: http://www.rastak.com/showtext.php?id=1229) شاید تعیین قیمت بر اساس عرضه و تقاضا آنقدرها بدیهی نباشد ولی هر چیزی که بدیهی باشد که لزوماً درست نیست! (مثل همان خلق‌الساعه!) البته یکی از دوستان (که البته دوست بسیار عزیزی است و من قصد توهین بهش را ندارم) پارسال یک تئوری جدیدی برای قیمت کالا ارائه داده است که من اسمش را می‌گذارم تئوری شکمی! بر اساس این تئوری جدید قیمت یک کالا نه بر اساس همه‌ی چیزهایی که مطرح شده است بلکه به بر اساس خواستن دل فروشنده انجام می‌شود! یعنی اینکه مثلا الانی که بستنی 200 تومان است به این دلیل است که صاحب کارخانه‌ی فلان خواسته 200 تومان باشد!!!