خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

سالگرد مترو

حدوداً یک سال پیش بود که مطلبی در مورد عادلانه شدن قیمت مترو نوشته بودم. آخرش هم نوشته بودم امیدوارم من اشتباه کرده باشم، متاسفانه با اینکه اشتباهات زیادی در زندگی ام داشته ام!!! این یکی را اشتباه نکرده بودم!!!

مساله ی مترو شاید آنقدرها مساله ی مهمی نباشد، فوقش ملت موقع خروج از ایستگاه چند دقیقه ای معتل می شوند، فوقش این است که پس از چند بار تلاش ناکام! بالاخره گیت های خروجی را روی حالت عبور آزاد می گذارند (آن چیزی که الان اجرا می شود و یعنی هزینه ای که از بلیط شما کسر می شود بدون توجه به مسیرتان همیشه همان 75 تومان است)، از نظر من هیچ اشکالی ندارد که این طرح عملی نشد، حتی اشکال ندارد که با اینکه عملی نشد اجرایش کردند (هزینه اش شاید از خیلی چیزها توی این مملکت کمتر بوده باشد).
به نظر من یک اشکال اساسی تری هست! اینکه من یک سال پیش گفته بودم این طرح عملی نیست! اشکال کار اینجاست که (به نظر من) قبل از اجرا هیچ گونه شکی در نتیجه این کار وجود نداشته است، حداقل من (توجه کنید من! کسی که هیچ تخصصی در زمینه ی حمل و نقل ندارد!!! واقعیتش هیچ تخصصی در هیچ زمینه ی کاری دنیای واقعی ندارد (با دنیای غیرواقعیش کاری نداشته باشید، بالاخره ما هم آبرو داریم!!)، می گفتم حداقل من مطمئن بودم از چیزی که قرار بود اتفاق بیافتد و این به نظر من ایراد کار است  چون دو یا سه حالت بیشتر متصور نیست:
1. کسانی که روی این مساله تصمیم گیری کرده اند هم می دانستند که نتیجه چه می شود و با این همه به دلایل سیاسی یا سو استفاده از هر چیزی! این کار را کرده اند.
2. کسانی که روی این مساله تصمیم گیری کرده اند فکر می کردند نتیجه یک جور دیگری خواهد شد، فکر می کردند همه چیز به خوبی و خوشی اجرا خواهد شد و ملت عادلانه پول برای بلیط مترو خواهند داد.
3. کسانی که روی این مساله تصمیم گیری کرده اند اصلاً فکر نکرده اند.

حالت 1 و 3 یعنی اینکه یک عده آدم نامتعهد این تصمیم را گرفته اند که با توجه به اینکه معیارهای تعهد در کشور ما متاسفانه ریش و پشم محسوب می شود متعهدترین شورای شهر دنیا خائن تشریف دارند!!!!
حالت 2 و 3 یعنی اینکه یک عده گوسپند در مورد مسائل مهم یا حداقل نیمه مهم مملکت تصمیم می گیرند!!!
هیچ کدام از این حالت ها را به صورت عمقی نمی توانم توی ذهنم قبول کنم و همین است که دچار مشکل می شوم!!!

پ.ن.
توجه کنید به هیچ وجه نمی خواهم کلاس بگذارم یا بگویم من آدم مهمی هستم که فهمیده بودم این روش جواب نخواهد داد، در واقع چون دلیل من خیلی دلیل بدیهی ای (به جای بدیهی نوشته بودم دهاتی که صلاح دیدم جهت جلوگیری از احساس ایجاد توهین عوضش کنم ولی فکر می کنم بدیهی معادل خوبی در نیامده است) بود فکر می کنم خیلی های دیگر اگر 1 دقیقه یا ماکزیمم 3 دقیقه (فاصله ی بین دو ایستگاه مترو!!) فکر می کردند به همین نتیجه می رسیدند هیچ ربطی هم به مهندسی صنایع و درسهایی که خوانده ایم ندارد. در ضمن این گونه نظر دادن در مورد هر مساله ای هیچ گاه مورد تایید نیست چون سد راه دید کارشناسی می شود (به این دلیل که آدم ها معمولا بر اساس داده ها نیست که تصمیم می گیرند بلکه بر اساس تصمیمی که گرفته اند توجیه جمع می کنند!!) ولی واقعیتش این است که من سعی کردم در مورد این مساله آن ذهنیت منفی ام را کنار بگذارم و دوباره به مساله نگاه کنم (مثالا رفتار ملت را موقع خروج تحت نظر داشته باشم (بدون پیش فرض نارضایتی) شاید هم در این مورد موفق نبوده ام و شانسی به جواب درست (جوابی که الان در عمل می بینیم) رسیده ام ولی در هر حالت مطمئنا روش تحلیل بهتری بوده که به جواب درست از طریق درست می رسیده و مانع از این می شده که این طرح اجرایی شود.

شرمنده از اینکه همه ی جمله هایم تو در تو است و قاطی پاتی! (و متن را ویرایش هم نکرده ام)