شاید بدانید که مملکت اسرائیل از لحاظ علم اقتصاد اوضاعش خیلی خوب است.
احتمالاً تا الان فهمیدهاید که بنده اقتصاد میخوانم.
مطمئناً میدانید الان فصل امتحانات است و ما جوانان غیور در راستای مشت محکم زدن به دهان استکبار جهانی به شدت در حال درس خواندن هستیم.
هفتهی پیش که میخواستم برای خرد بخوانم رفتم کتابخانهی شبانهروزی که تا شاید 2-3 نصف شب درس بخوانم، ساعت یک که شد مسئول کتابخانه آمد که جمع کنید بساطتان را! من تازه یک ساعت نشده بود شروع کرده بودم!
شب قبل از امتحان رفته بودم خوابگاه پیش مرتضی، تمرینها را برای امتحان مرور کنیم. داشتم یک بخش از جزوه را میخواندم که برق رفت، مرتضی هم پایین بود. تنها توی تاریکی مطلق ماندم!
من دست عوامل استکبار جهانی و صهیونیست بینالملل را در تمامی این ماجراها میبینم. صهیونیست بینالملل نمیخواهد ما اقتصاد یاد بگیریم، ولی کور خواندهاند! عمراً بتوانند به اهداف شومشان برسند!
امتحان خرد که خوب بود و این شیطنتها نتوانست اینها را به هدفشان برساند.
الان هم که کتابخانه بودم باز برق رفت، این دفعه میخواهند کلان را یاد نگیریم! ولی باز هم کور خواندهاند مگر ما میگذاریم این صهیونیستها به اهدافشان برسند؟!
بعضیها اظهار نمیکنن ولی باور دارن ارزش آدم به خوشگلی/خوشتیپی/خوشهیکلی آدم هست!
بعضیها میگن فقط پول!
بعضیها میگن ارزش آدم به خوشاخلاقیشه.
مذهبیهاش میگن به تقواست.
بعضیهای دیگه میگن ارزش آدم به تعداد کتابهایی هست که خونده، لژنشینهای ته کلاس اضافه میکنن: «البته غیردرسی»!
من میگم ارزش انسان به لیبرالیست بودنشه!
سربازیاش را رفته. درس میخواند و رشتهآش هم خوب است از این جهت که میتواند خوب کار پیدا کند. کار بکند پدر و مادرش آستینها را احتمالاً بالا میزنند.
میگوید آدمی را میشناسد که هفتهای یک بار میزی از رستوران را با میزهای اطراف رزرو میکند تا زنش را بیاورد برای شام بیرون!
میگوید خیلی دیده افرادی را که میگویند «آرواد ساخلاماق = زنداری» را باید از من یاد بگیری!
میگوید من نمیخواهم زن نگه دارم، چرا باید زندگیات جوری باشد که زنت را مجبور باشی نگه داری (ساخلیهسن). مگر زنت قرار است فرار کند که میخواهی نگهش داری؟
میگوید من ترجیح میدهم تنها باشم به اینکه زنم را موقع رستوران رفتن بدهم میزهای کناری را خالی نگه دارند.
میگوید من نمیخواهم زن بگیرم (آرواد آلام). مگر اتومبیل است که بخواهی بگیری=بخری (آلاسان)؟ میگویم نمیخواهی ازدواج کنی؟ میگوید میخواهم ازدواج کنم ولی نمیخواهم زن بگیرم.
روایت است که: «...دختره یک خواستگاری داشته، تا حد عقدکنان پیش رفتهاند ولی سر خرید به توافق نرسیدهاند و به هم خورد».
یادم میافتد پارسال میخواستم یک گوشی جدید سونیاریکسون بخرم، قیمتها را که چک کردم دیدم با اینکه به بودجهام میخورد ولی نمیصرفد، یک جورهایی من و سونیاریکسون سر قیمت به توافق نرسیدیم و به هم خورد
بعضی دوستانمان اعتقاد دارند تحقیقی را که برای فلان درس انجام دادهاند چون موضوع مهمی است و غیره و غیره نمیتوان در ۲۰ دقیقه ارائه داد.
این فایل کل کشور ایران را در ۲۰ صفحه خلاصه کرده، ببینید و یاد بگیرید! عنوانش هم این است:
Library of Congress – Federal Research Division: Country Profile: Iran, May 2008
اول «خودکفایی، واژهای منسوخ» را از سایت رستاک بخوانید!
نگاه اقتصادی که به ماجرا داشته باشیم، میبینیم کل ماجرای خودکفایی اشتباه است. یعنی مسئولان دارند یک خطای بزرگ بر اساس ناآگاهی مرتکب میشوند.
ولی به نظر من کمی هم باید غیراقتصادی به قضیه نگاه کنیم! تولید خودروی ملی افتخار ملی است و غیره سرپوش است برای یک تصمیم سیاسی. هیچ کسی اشتباه نمیکند، فقط مساله این است که یک حرف اشتباه را بهانه قرار میدهند!
سیاست مملکت ما این است که دشمن بمانیم با کل دنیا^ برای اجرای این سیاست است که مجبوریم انرژی هستهای داشته باشیم (مملکتی که نفت دارد، انرژی هستهای میخواهد چه کار!) برای اجرای این سیاست است که میخواهیم گندم همهاش را خودمان تولید کنیم هرچند دیگر جو نکاریم!
اینجا امریکا نیست که اقتصاد سیاست را تعیین کند. اینجا ایران است که سیاست اقتصاد را تعیین میکند.
^ ای آنهایی که انقلاب کردید، مگر همین را نمیخواستید؟
ای ارتباط، ای باقلوا، ای آنکه میکوشی ملت در به هم رسیدن و در کنارهم ماندن و احیاناً کارهای دیگری هم کردن موفق باشند، ای آنکه در مد و آرایش و زیبایی هم دستی داری، ای طالعبین بزرگ که به جز تعبیر خواب و روانشناسی در پزشکی و تغذیه و رژیم هم تخصص داری، به خدا، به پیر، به پیغمبر من دوست ندارم به وبلاگ تو لینک بدهم چه با عنوان چقدر جذاب هستید و چه با عنوان صحنهدارترین فیلمهای سال (خیلی چیپ هستی، به جان خودم!)
خلاصه کنم! دست از سر کچل ما بردار تا ندادهام وبلاگت را هک کنند!
ما یک دوستی داریم به اسم فرشاد. این بشر آدم عجیبی است. بعید نیست جایزهی نوبل اقتصاد 2050 را ببرد!!
از الان گفتیم که یک جایی ثبت شود آن موقع ادعایمان بشود که دیدید ما گفتیم!!
مگر نه این است که برخی اعتقاد دارند کالای کسی را که احتکار میکند باید به زور از او گرفت.
مگر نه این است که مسئولان مملکت ما برای حل مشکلات جوانان، رواج ازدواج موقت را توصیه میکنند؟
پیشنهاد میکنم سازمان تعذیرات حکومتی دختران خوشگل پایتخت را که جوانان غیور مملکت را از نعمت ازدواج موقت محروم میدارند، تحت تعقیب قرار داده و در صورت عدم همکاری! حکم به مصادره نمایند!!!
جلال آلآحمد* یک جایی میگوید: «... از نظر روانی صدای یک رادیو برای یک مرد عامی بیسواد مثلاً در کشور ما درست شباهت دارد به صدای آواز خود او وقتی که در شب تاریکی از کوچه ناشناسی میگذرد و آواز میخواند تا مبادا بترسد!...» البته زمینهی حرفش یک چیزهای دیگری است که من قبول ندارم و در ضمن برای آن زمان دارد حرف میزند ولی کلاً مثالش را خیلی خوشم آمد.
بحث فقط اخبار نیست، برای کسی که فقط تلویزیون ایران** را ببیند زندگی خلاصه میشود در تجربیات والدینش از زندگی به علاوهی خزعبلات تلویزیون ایران از زندگی.
وب فارسی را دریابید که بعضی وقتها چیزهای خوبی ازش در میآید به شرط آن که بدانی چه میخوانی!
* شوخی می کنید! من و جلال آلاحمد؟؟ کمد را داشتم مرتب میکردم که کتاب ادبیات دانشگاهم آن تهها بود. همینطور بازش کردم و دو سه شعری از این و آن داشتم میخواندم که این نوشتهی جلال به چشمم خورد. همین!
** البته زیاد تلویزیون غیر ایرانی هم ندیدهام که بدانم آنها چه شکلی هستند!
توی پارک
داریم با دوستم صحبت میکنیم که بحث جلوگیری از بارداری اورژانسی مطرح میشود،
میگویم مگر توی تنظیم نخواندهاید، میگوید ما تنظیم نداریم، تا جایی که حافظه
یاری میدهد، میگویم، 2 قرص اچدی و بعد از دوازده ساعت باز هم 2 قرص اچدی، یا 4
و 4 قرص الدی به همان شکل، آن دو نوع قرص دیگر یادم نمیآید، توی همین بحثها هستیم
که خانوادهآی از جلویمان رد میشوند، دوستم کم مانده مرا خفه کند! آن هم فقط به
خاطر استفاده از لفظ شنیع الدی!!! هر چند من شک دارم آنها هم اطلاعات خیلی دقیقی
داشته باشند!
(ای ملت غیور خواهش میکنم روی این تعداد قرصی که گفتم حساب باز نکنید! بعداً هیچ گونه مسئولیتی را به عهده نخواهم گرفت!)
میدانیم اکثر پژوهشهای انجام گرفته در ایران در قالب تز کارشناسی ارشد و دکترای اقتصاد، در طبقهبندی اقتصادسنجی کاربردی قرار میگیرند. دانشکدهی مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف هم از این امر مستثنی نیست، گویا تاکنون فقط یک یا دو نفر تز در خارج از این حیطه انجام دادهاند. یعنی کاری تئوریک در زمینهی اقتصاد خرد یا کلان یا احتمالاً اقتصاد سیاسی و ...
از سوی دیگر میدانیم رویهی کارهای پژوهشی در جریان غالب علم اقتصاد بدین گونه نیست. یعنی بخش عمدهای از تزها و فعالیتهای پژوهشی به صورت تئوریک و در قالب پاسخگویی به سوالی با ارائهی مدلی مناسب هستند.
به اصطلاح گفته میشود تزهای خارج با عبارت «چرا ...» آغاز میشوند و تزهای داخل کشور با عبارت «برآورد ...»
میدانیم کارهای پژوهشی تئوریک ارزش علمی بالاتری نسبت به پژوهشهای اقتصادسنجی کاربردی دارند.
میدانیم دکتر نیلی رئیس دانشکدهی مدیریت و اقتصاد شریف ادعای این را دارد که میخواهد گروه اقتصاد شریف در سطح دانشگاههای معتبر دنیا به آموزش دانشجویان بپردازد.
همهی این گذارهها را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه میرسیم که دکتر نیلی و گروه اقتصاد شریف باید حمایت زیادی از کارهای تئوریک صرف داشته باشند، در حالی که واقعیت خلاف این است. به نوعی گفته میشود یکی از مهمترین کسانی که باعث میشود تزهای کارشناسی ارشد اقتصاد در شریف در قالب اقتصادسنجی کاربردی قرار گیرد خود دکتر نیلی است.
و اما چرا؟
جواب بدیهی به سوال بالا این است که دکتر نیلی اشتباه میکند! ولی دقت کنید همیشه جواب بدیهی بهترین جواب نیست!
یک سوال: به نظر شما هدف گروه اقتصاد دانشکدهی مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف چیست؟ قرار است دانشآموختگان خروجی این مجموعه چه کسانی باشند؟ قرار است این دانشآموختهها در خدمت چه چیزی باشند؟
به نظر من دکتر نیلی اشتباه نمیکند.
وظیفهی دانشکدهی اقتصاد شریف تربیت دانشآموختگانی است که در خدمت اقتصاد ایران باشند. کسانی که تمام فعالیتهایشان به نوعی به نفع اقتصاد ایران باشد. وظیفهی این دانشکده مطمئنا در مرتبهی اول این نیست که در خدمت علم اقتصاد باشد. به همین دلیل فکر میکنم دکتر نیلی حق دارد.
خلاصه این که:
Sharif University’s Department of Economics works in favor of Iran’s Economy not in favor of Economics.
دوستانی که فکر میکنند این سخنان در راستای پاچهخواری دکتر نیلی به منظور افزایش نمرهی اقتصاد کلان است، واقعاً که ساده هستند!!
در مقالهی کاهش قدرت خرید ریال، عامل اصلی تورم ادعای نگارنده این است که به دلیل اینکه بانک مرکزی نرخ ارز را بالاتر از مقدار واقعی (به نظر ایشان دلار 400 تومانی) نگه داشته است باعث ایجاد تورم شده است. هر چند به نظر نمیرسد نرخ واقعی ارز در صورتی که بانک مرکزی تلاش در تثبیت آن نکند کمتر از مقدار کنونی آن باشد، ولی در هر صورت نرخ برابری ارز ربطی به تورم ندارد!
بالا بودن قیمت ارزهای خارجی، که باعث گرانتر بودن کالای وارداتی میشود فقط باعث بالا بودن سطح قیمتها میشود نه تورم! تورم رشد پیوستهی سطح قیمتهاست.
البته همانگونه که ذکر شد نه تنها قیمت ارزهای خارجی بالا نیست که پایین هم هست و در نتیجه کالای وارداتی ارزانتر است. که البته به نفع مصرفکننده و به ضرر تولیدکنندهی داخلی است.
نمیدونم این شعر «محکمهی الهی» جناب خلیل جوادی رو شنیدید یا نه! من که خیلی حال کردم. پدر گرامی بنده هم خیلی حال کرد. (بگذریم از این که اولش گفت این که شعر نیست!)
متن شعر: http://jeem.blogfa.com/post-133.aspx
خود شعر با صدای خود شاعر: http://saeid.zebardast.googlepages.com/dar_mahkameh_elahi.wma