خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

چرا؟

دیروز تلویزیون داشت می‌گفت قرار است ماه رمضان گوشت کیلویی 3800 تومان توزیع شود. لازم به ذکر است که گوشت کیلویی 6500 تومان کمتر نیست. نمی‌دانم چه دلیل دینی‌ای وجود دارد که از اسراف مواد غذایی در ماه رمضان* حمایت شود. عرضه‌ی گوشت وارداتی با قیمت کم یعنی همان حمایت از اسراف! یعنی اینکه ملت بروید حال کنید.
اگر با دین کاری ندارید که بهتر! ملت می‌خواهند این ماه را مهمانی و ضیافت داشته باشند خوب هزینه‌اش را می‌دهند، نه فقط اینکه بیشتر می‌خرند، گرانتر هم می‌خرند. کسی هم که حال نمی‌کند ماه ضیافت خدا را به ضیافت ملت بگذراند مشکلی ندارد. نمی‌دانم این چه دینی است که حکومت ما ادعایش را دارد. نمی‌دانم.

* الان نمی‌دانم آمارش را از کجا می‌توانم پیدا کنم ولی قبلاً چندین بار از همین تلویزیون خودمان شنیده‌ام که مصرف مواد غذایی ملت ایران در این ماه «مبارک» در مقایسه با بقیه‌ی سال بسیار بالاست.

پروژه

قبلاً نوشته بودم که چه جوری شد که پروژه گرفتنم افتاد ترم تابستان. اوایل مرداد بود که رفتم پیش استاد، پیش‌رفت (در واقع پیش‌نرفت) کارم را که دید گفت حداقل یه 3-4 ماهی کار داری! منم که خوب نمی‌شد فارغ‌التحصیل نشم! بهش گفتم و گفت نمی‌خواهم ناامیدت کنم اگر فول‌تایم کار کنی احتمالاً برسی. منم که یک ماه و خورده‌ای وقت داشتم پا شدم یک هفته‌ای رفتم شمال! دو هفته پیش که رفته بودم پیشش وضعیت پیش آمده* را برایش توضیح دادم گفت تا اینجا که آمده‌ای بد نیست سعی کن تمامش کنی، ولی نمره‌ی خوب را قولش را نمی‌دهم.
دیروز «درفت» گزارش پروژه‌ام را که دید گفت نسخه‌ی نهایی‌اش را آماده کنم و برایش ببرم، گفت قبلاً بهت گفته بودم نمره‌ی خوب نمی‌گیری، ولی نمره‌ات خوب می‌شود (حالا نمی‌دانم منظورش از نمره‌ی خوب چه باشد، من با این استاد یک 10.1 دارم احتمالاً هر نمره‌ای که بدهد بهتر از آن است!!!!)
خلاصه این که این پروژه‌ی میّت که قبلاً توی مراقبت‌های ویژه بود و بعداً منتقل شد به بخش!!! دارد حالش خوب می‌شود!
از کسانی که نگران حال پروژه‌ام بودند تشکر می‌کنم!
------------------------------------------------------
* من اگر شهریور فارغ‌التحصیل نشوم نمی‌توانم ارشد ثبت نام کنم و این گویا به منزله‌ی انصراف و محرومیت از شرکت در کنکور برای 2 سال و رفتن به سربازی است!!!
** این که آدم برود با استادی که باهاش یک همچین نمره‌ای گرفته و همه‌ی دانشکده هم ازش می‌ترسند پروژه بردارد جرئت می‌خواهد و کار بزرگی است!!! اصلاً به قول مهرداد من آدم بزرگی هستم!!!!