«از عمدهترین علل پایین بودن بهرهوری در شرکتها، غیر قابل انعطاف بودن آنهاست. این سازمانها در پیشبینی و پاسخ به تغییرات بازار کند عمل کرده و به پیشرفتهای تکنولوژیکی و ظرفیتهای جدید نیروی کار و دیگر عوامل مهم محیطی توجه لازم را ندارند.
چنین سازمانهایی فاقد ارتباطات افقی مناسب هستند. به همین دلیل، هماهنگی مشکل، تصمیمگیری کند و بوروکراسی حاکم بر سازمان میشود و مدیران به قدری سرگرم رفع مشکلات اجرایی خواهند شد که از فکر کردن و برنامهریزی برای آینده باز میمانند.»
(جزوهی درس ارزیابی کار و زمان - دانشکدهی مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف - ص 28)
من سابقهی کار در محیط صنعت را نداشتهام که این مطالب را به عینه دیده و تجربه کرده باشم ولی این جملهی آخر را («مدیران به قدری ...») دو باری که اواخر سال پیش به مدرسهمان رفتم به شدت احساس کردم. در واقع مدیر مدرسه و معاونان کاری را انجام نمیدهند که مختص محیط مدرسه باشد. هر ادارهی دیگری هم بود به همین شکل وقتشان پر میشد. احساس کردم نه تنها هیچ ایدهای برای بهتر شدن مدرسه ندارند و نه تنها نمیدانند نواقص مدرسه کجاست، باور ندارند که ممکن است مدرسه جایی هم کارش بلنگد (مطمئناً هم میلنگد والا نتایج کنکورش سال به سال اسفبارتر نمیشد- با همهی ایراداتی که به کنکور وارد است آنرا خروجی خوبی برای سنجش بهرهوری یک مدرسه متوسطه-پیشدانشگاهی میبینم ). در واقع هیچ وقت فرصت این را نمیکنند (یا نمیخواهند بکنند!) که به چیزی غیر از کارهای روزانه بیاندیشند. از دیدن وضعی که مدرسهای که در آن درس خواندهام و بدان علاقه دارم متأسف شدم.