جلال آلآحمد* یک جایی میگوید: «... از نظر روانی صدای یک رادیو برای یک مرد عامی بیسواد مثلاً در کشور ما درست شباهت دارد به صدای آواز خود او وقتی که در شب تاریکی از کوچه ناشناسی میگذرد و آواز میخواند تا مبادا بترسد!...» البته زمینهی حرفش یک چیزهای دیگری است که من قبول ندارم و در ضمن برای آن زمان دارد حرف میزند ولی کلاً مثالش را خیلی خوشم آمد.
بحث فقط اخبار نیست، برای کسی که فقط تلویزیون ایران** را ببیند زندگی خلاصه میشود در تجربیات والدینش از زندگی به علاوهی خزعبلات تلویزیون ایران از زندگی.
وب فارسی را دریابید که بعضی وقتها چیزهای خوبی ازش در میآید به شرط آن که بدانی چه میخوانی!
* شوخی می کنید! من و جلال آلاحمد؟؟ کمد را داشتم مرتب میکردم که کتاب ادبیات دانشگاهم آن تهها بود. همینطور بازش کردم و دو سه شعری از این و آن داشتم میخواندم که این نوشتهی جلال به چشمم خورد. همین!
** البته زیاد تلویزیون غیر ایرانی هم ندیدهام که بدانم آنها چه شکلی هستند!