خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

خانه‌ی سفید

نوشته‌های شخصی مجید در مورد همه چیز

کارگاه آموزشی پیش از ازدواج

قول داده بودم راجع به «کارگاه آموزشی پیش از ازدواج» بنویسم.
1. ساعت حدود 7 بعد از ظهر چندم بهمن است و پشت فرمان دارم از زیر پل نصف‌راه می‌پیچم که موبایلم زنگ می‌زند:
- سلام مجید، حاضری 2000 تومن سرمایه‌گذاری کنی؟
- سلام، هستم، حالا چی هست؟
- اسمتو نوشتم برای کارگاه پیش از ازدواج!
2. حدود یک سال قبل‌تر، دقیق‌تر بگویم از بعد از اولین دوره‌ی این کارگاه که پارسال بود، 3 نفر بهم پیشنهاد داده بودند دفعه بعدی اگر باشد حتماً در کارگاه پیش از ازدواج شرکت کنم، بخش جالب‌تر ماجرا این است که هر سه دختر بودند!
3. حدود 6 ماه قبل‌تر از آن، چهارراه قصر دارم پیاده می‌روم که تابلوی تبلیغاتی بزرگی می‌بینم «ازدواج موفق»، نیشخندی می‌زنم و رد می‌شوم! چند دقیقه بعد از خودم شرمنده می‌شوم! مگر قرار نیست روزی (حالا بماند چه روزی!) من ازدواج هم بکنم؟ قبول که الان نه ولی دلیل نمی‌شود یک همچین دوره‌ای را مسخره کنم!
4. بالاخره من را که می‌شناسید، حداقل پایه‌ی خنده‌ی دور همی یک همچین برنامه‌هایی هستیم. (ر.ک. پست «هنر همسرشناسی»)
خلاصه اینکه ثبت نام کردیم و رفتیم!

اولین نکته‌ی مثبتی که به نظر من رسید این بود که به قضایا به صورت Positive نگاه می‌شد تا Normative (دیدگاهی که مثلاً همان جلسه‌ی طرح سجاد داشت) مثلاً به جای اینکه بگویند بروید دنبال آدم با دین و ایمان می‌گفتند بروید دنبال آدمی که دین و ایمانش مثل شما باشد. (گویا این فاکتور خیلی مهم است)
دومین نکته‌ی مثبتش باز همان دیدن واقعیت بود! می‌گفت ما توصیه می‌کنیم با توجه به شرایط موجود و الخ. از داشتن ارتباط جنسی قبل از عقد رسمی خودداری کنید. نمی‌آمد کلا یک همچین چیزی را نفی کند.
به نظر من یکی از مهم‌ترین بخش‌ها بحث عشق بود (مهم‌ترین از لحاظ اینکه بقیه‌ی صحبت‌ها اکثراً تکراری بود!!). معمولاً رسم است موقعی که صحبت عشق می‌شود سریعاً تقسیم‌بندی می‌شود به عشق مجازی و عشق حقیقی (زمینی). می‌گویند مثلاً مجنون عشق حقیقی نسبت به لیلی داشت ولی خیلی از عشاق الان عشقشان مجازی است. (بحث کلاشی و دروغ را بگذارید کنار) طبق این تفکر آدم فقط یکبار عاشق حقیقی می‌شود و حتماً هم می‌شود!!!
این شخصی که آمده بود برای ما صحبت می‌کرد، می‌گفت عشق حقیقی و مجازی ندارد. عشق انسان به جنس مخالف یک سری ویژگی‌هایی دارد که بر اساس آن می‌شود عشق. بعد کلی خصوصیات آدم‌های عاشق را گفت که چه جوری‌اند. خلاصه که کنم مهم‌ترین ویژگی آدم‌های عاشق این است که دنیا را (نه فقط معشوق را) خیلی بهتر و زیباتر از آنچه هست می‌بینند. یک جورهایی مثل اینکه به منبع عظیم امید وصل شده‌اند و به شدت سعی می‌کنند آدم بهتری باشند.
جالب است! خیلی وقت‌ها افرادی گله می‌کنند که همسرشان در دوره‌ی نامزدی خیلی بهتر از این‌ها بوده است، او دروغ می‌گفته، او قصد فریب مرا داشته و ... در حالی که همسر مربوطه در دوره‌ی نامزدی که عاشق بوده واقعاً می‌خواسته بهتر باشد، او دروغ نمی‌گفته و قصد فریب نداشته است. (می‌دانم همیشه افرادی هستند که دروغ می‌گفته‌اند و ...)
(آن جوری که مطرح شد، من هیچ تخصصی برای نظر دادن ندارم) عاشق شدن در واقع فرایندی است که ابتدا مغز کهنه‌تان (که ما به اصطلاح بهش می‌گوییم دل!) می‌آید افراد جنس مخالف را با تصویر ذهنی که شخص در دوره‌ی کودکی در ذهنش شکل گرفته مطابقت می‌دهد، هر چه این مطابقت بیشتر باشد از طرف بیشتر خوشتان می‌آید. البته این فرایند کاملاً ناخودآگاه است و تفکر آدم در آن دخالتی ندارد، خلاصه اینکه اگر پا پیش گذارید و بخواهید با طرف آشنا شوید این چک کردن مطابقت ادامه پیدا می‌کند، یا طرف با تصویر ذهنی‌تان باز هم مطابقت دارد یا ندارد. حالت دوم یعنی اینکه خداحافظ، حالت اول یعنی بیشتر عاشق می‌شوید و این فرایند ادامه پیدا می‌کند. از آنجایی که غیر ممکن است کسی تطابق کامل با تصویر ذهنی شما داشته باشد، بعد از مدتی در هر صورت شما دیگر عاشق نیستید! دیگر دنیا را به شکل واقعی‌اش می‌بینید و ... (البته این نظر احتمالاً یکی از تئوری‌های مطرح است! تئوری روانکاوانه احتمالاً؟!!)
چرا مجنون همیشه عاشق ماند؟ چون هیچوقت لیلی واقعی را درست و حسابی ندید که به تفاوت‌هایش با تصویر ذهنی‌اش پی ببرد. در واقع مغز کهنه‌ی مجنون عاشق لیلی‌ای بود که خود ساخته بود!
آیا برای ازدواج باید عاشق کسی شویم؟ توصیه این بود که با اینکه عشق در واقع توهمی بیش نیست!!! ولی با کسی ازدواج کنید که عاشق‌اش شده‌اید، دلیلش هم واضح است، چون شخص تطابق بیشتری با تصویر ذهنی‌تان دارد بیشتر به هم می‌آیید!
بخش بزرگی از وقت کارگاه بحث این بود که با چه دلایلی ازدواج نکنید. به طور مثال:
• فرار از تنهایی: اگر احساس تنهایی می‌کنید، ازدواج شما را از تنهایی رها نخواهد کرد.
• تحت فشار دیگران: از ازدواج‌های در قبال خون در برخی قبایل گرفته تا فشار خانواده و «عقد دخترعمو-پسرعمو در آسمان‌ها» و فشار جامعه در اثر بالا رفتن سن و ....
نکته‌ی خیلی جالب دیگر: هر زندگی مشترکی دچار مشکلاتی خواهد شد، اصولا غیرممکن است زن و شوهر با هم دعوا نکنند!
نکته‌ی دیگر راجع به تفاهم بود، تفاهم داشتن نظرات مشترک در مورد موضوعات نیست، تفاهم یعنی در مورد موضوعاتی که نظر مشترک ندارید به روشی به نتیجه برسید، اینکه بدانید نظرات متفاوت است، اینکه نظر همدیگر را محترم بشمارید و اینکه روشی برای انتخاب نظری که قرار است اجرا شود داشته باشید.
در تصمیم بر ازدواج، تفاهم را بر تعهد مقدم بدانید. و علاقه را بر تفاهم. اگر طرف «خیلی خوب است ولی نمی‌دانید چرا به دل‌تان ننشسته است» یعنی به او علاقه ندارید او را به خاطر موقعیت اجتماعی-اقتصادی و حتی اخلاق خوب و غیره انتخاب نکنید! اگر مدتی است با کسی هستید که احساس می‌کنید با او تفاهم ندارید، به خاطر تعهد به ازدواج، ترس از حرف دیگران، فشار خانواده و غیره این رابطه را ادامه ندهید.
طی این دو روز کارگاه، این جنابی که برای ما حرف می‌زد و در ضمن باعث خنده و تفریح‌مان نیز شده بود، چند کتاب هم معرفی کرد. در پست‌های آینده هر کدام را که خواندم و احساس کردم حرف مهمی دارد می‌نویسم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد