ترم 3 که بودم یکبار برای یک امتحان میان ترم تقریباً هیچ چی نخوانده بودم. صبح موقعی که سوار تاکسی شدم گویندهی رادیو شروع کرده بود از این حرفهای کیلویی زدن. میگفت سخت نگیرید! مطمئن باشید هیچ چیزی انقدر اهمیت ندارد که برایش فکر خودتان را ناراحت کنید و ... به شدت برایم گران آمد (بابا ادیب) نیاز داشتم کسی توبیخم کند نه اینکه تشویق به دودر کردن! اتفاقا این حرفهای خانم گوینده باعث شد کلی از اینکه درس نخواندهام عصبانی شوم و برای امتحان دیگری که چند روز بعدتر بود خوب بخوانم!!! الان که دقت میکنم میبینم بیشتر این برنامههای نصیحتی صدا و سیما و البته نصایح بزرگترها در من اثر منفی داشته!! جدیدترها یک چیزی که انگیزش زیادی به من میدهد وبلاگ «یک لیوان چای داغ» است که اثر شدیدی بر من دارد! جالب این است که اگر کل وبلاگ را بخوانید اصلا به نظر نمیرسد وبلاگ اثر انگیزشی داشته باشد! هر دفعه که این وبلاگ را میخوانم دوست دارم من هم یک همچین پستهایی مینوشتم ولی چون میبینم سوادش را ندارم انگیزه پیدا میکنم بروم و درس بخوانم! برای همین معمولاً این وبلاگ را که میخوانم کامپیوتر را خاموش میکنم و میروم سراغ درسها و تمرینها! (البته به جز امروز 5ام عید که دارم این متن را مینویسم تا بعداً پست کنم)
(شرمنده بعداًش خیلی دیر شد!)
----
در مورد توصیههای دودرهبازانهی رادیو:
دوستی دارم که معتقد است اگر رادیو و تلوزیون زیاد از این حرفهای دودرهبازانهی تریپ عرفان شرقی میگوید به خاطر این است که ملت از نظر فشارهای روانی-عصبی تحت ماکزیمم فشار هستند و رادیو تلویزیون مجبور است کمی بهشان آرامش بدهد. در همین زمینه مقایسه میکند ترانههای پاپ ایران و ترکیه (که دم دست هستند). ترانههای پاپی (+کلیپشان) که برای ایرانیان اجرا میشود* (اکثراً همین ترانههای لسآنجلسی) معمولاً از نوع عشقولانهی سطحی خوشگذرانی هستند ولی ترانه-کلیپهای پاپ ترکیه* از نوع عشقولانهی شکست خوردهی غمانگیز هستند. میگوید ملت ایران تحمل ترانههای سنگین از لحاظ روحی را ندارند (ترانهای که باعث شود ته دلت خالی شود!).
من به علت نداشتن تخصص!! نظری ندارم!!!
*ترانههایی که در کانالهای ماهوارهای پخش میشود تا حد زیادی تابع خواست بینندگان است.
بعضی ار پدر و مادرها هم بجای اینکه آدم را تشویق به سخت کوشی بکنند او را به خمودی تشویق می کنند.