نمینویسم تا معروف شوم تا وبلاگم روزی شونصد هزار تا بازدید کننده داشته باشد (خبرنگار که نیستم) ، نمینویسم تا چشمهای از تنهاییم را با شما شریک شوم!! نمینویسم تا لینک بدهم و لینک بگیرم!! فقط به این دلیل مینویسم که سال بعد ببینم پارسال چه ها نوشته بودم، خواهشاً کامنت الکی نذارید، ولی برای معرفی وبلاگتان میتوانید کامنت بدهید! لینکم را هر کسی میخواهد بگذارد و به من اطلاع بدهد ولی لزوماً به این صورت لینک نمیدهم! من به وبلاگهایی لینک میدهم که هر دفعه که وارد اینترنت میشوم بخوانمشان!!! در ضمن در صورتی که به من لینک میدهید از نام وبلاگم استفاده کنید و از نام خانوادگیم استفاده نکنید!
ادامه...
سلام دوست عزیز.ممنون که به وبلاگ ما سر زیدی و نظر هم دادی... (به شوخی عرض می کنم) که نظر شما من رو یاد مثلی انداخت که ملایی بر روی منبری احکام می گفت و همسرش که پای منبر بود بعد از رسیدن به خونه شروع به انجام آنها شد...(از جمله بریدن تکه ی نجس شده ی فرش که خود ملا روی منبر گفته بود...) و وقتی ملا به خانه رسید و فرش پاره را دید شروع به قیل و قال کرد که احکام و قوانین و هنجار برای همسایه خوب و برای ما بد است... سوال شما رو از خودتان بپرسم... چرا فکر می کنیم از دیگران بیشتر می فهمیم و برایشان هنجار می سازیم در حالی که خودمان دیگران را از آن منع می کنیم؟؟؟؟؟؟ (امیدوارم که باعث رنجش نشده باشم). موفق باشی
سلام دوست عزیز.ممنون که به وبلاگ ما سر زیدی و نظر هم دادی...
(به شوخی عرض می کنم) که نظر شما من رو یاد مثلی انداخت که ملایی بر روی منبری احکام می گفت و همسرش که پای منبر بود بعد از رسیدن به خونه شروع به انجام آنها شد...(از جمله بریدن تکه ی نجس شده ی فرش که خود ملا روی منبر گفته بود...) و وقتی ملا به خانه رسید و فرش پاره را دید شروع به قیل و قال کرد که احکام و قوانین و هنجار برای همسایه خوب و برای ما بد است...
سوال شما رو از خودتان بپرسم...
چرا فکر می کنیم از دیگران بیشتر می فهمیم و برایشان هنجار می سازیم در حالی که خودمان دیگران را از آن منع می کنیم؟؟؟؟؟؟
(امیدوارم که باعث رنجش نشده باشم).
موفق باشی
البته این چیزها رو از نظر یک خواننده که هم اون مطلبو هم نظر شما رو خوند گفتم...
نویسنده ی متن شاید نظری غیر این داشته باشد...